شعر های زیبا و شاد کودکانه
کتاب
هر چند آرامي اما صداي تو
هر لحظه مي آيد از واژه هاي تو
با من سخن گفتي از رود از دريا
از جاده ي امروز از مقصد فردا
گاهي مرا بردي تا شهر رويا ها
گاهي به من گفتي رمز حقيقت را
تو برکوير دل چون شعرباراني
تو اهل دانش را چون باغ و بستاني
خورشید خانوم
خورشيد خانم دوباره
مهمون خونه ماست
مثل هميشه روشن
مثل هميشه زيباست
با دستاي قشنگش
ناز مي کنه گلا رو
وقتي گلا مي خندن
حس مي کنم خدا رو
گلاي سرخ باغچه
جون مي گيرن دوباره
خورشيد موطلايي
حرفاي تازه داره
کاشکي هميشه خورشيد
قصه برام بخونه
حتي شباي تاريک
تو آسمون بمونه
ماهی
از راه دوري اومدي
چشمه به چشمه جو به جو
با باله هاي نازکت
ماهي سرخ کوچولو
دلت مي خواست بزرگ بشي
تو درياهاي شنا کني
پايين بري بالا بياي
موجا رو جابجا کني
بگو چي شد يه مرتبه
افتادي تو تنگ بلور
نباشه دستي که بخواد
بموني از ماهي ها دور
غصه نخور نمي ذارم
بموني تو تنگ خونه
برت مي گردونم يه روز
دوباره توي رودخونه
ایوان بهار
گل وقتي از خواب بيدار ميشه
با آواز تو شاداب ميشه
فصل بهار مياد ديگه وقت آوازه
رقص شاد گل با نغمه ي تو دمسازه
دست بزنيد شاداب فصل بهاره
گلهاي شادي را بهار مياره
به دامن کوهسار لاله ي رنگين
بنفشه و سنبل ، سوسن و نسرين
زهر گلي بوي خوشي آيد ز باغ و گلزار
ز عطر جان پرورشان تازه ميشه دل و جان
وقتي بهار مياد خوبه هيچ دلي غم نداره
دنيا ز شادي پر ميشه هيچ دلي غم نداره